javahermarket

خروج ممنوع

ادبیات-شعر-داستان-خاطرات-زبان(انگلیسی و فرانسه)

سیمین بهبهانی غزل زیبایی داره به نام "دیوانگی" که آقای ابراهیم صهبا در جواب این غزل،غزلی گفته و سیمین بهبهانی هم کم نیاورده و ادامه داده .اینطور که معلومه این مناظره شاعرهارو واداشته تا هرکدوم در این باره اظهارنظری کنن.

خودتون نتیجه رو مشاهده کنید!

دیوانگی

یارب مرا یاری بده، تا خوب آزارش کنم
هجرش دهم زجرش دهم، خوارش کنم زارش کنم
از بوسه های آتشین، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری
از رشک، آزارش دهم، وزغصه بیمارش کنم
بندی بپایش افکنم، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم
گوید مَیفزا قهر خود، گویم بکاهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه یی، چابک تر از پروانه یی
رقصم بر ِ بیگانه یی، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من، فارغ شد از سودای من
منزل کنم در کوی او، باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم، جادوی خود گریان کنم
با گونه گون سوگند ها، بار دگر یارش کنم
چون یار شد بار دگر، کوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را، راضی ز آزارش کنم. 


جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی:

یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی
نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی
بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بیمارم کنی
من طایر پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی
ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی
گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی ، کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی 

 ادامه مناظره در ادامه مطلب.....

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی

ادامه مطلب
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: شنبه 30 بهمن 1389برچسب:جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی,دیوانگی,کلکل شاعران,, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

شعر بسیار زیبای" دوباره می سازمت وطن!" 

از سیمین بهبهانی(این شعررو داریوش هم اجرا کرده که این متن کاملشه.)

سیمین بهبهانی

دوباره می سازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم،
اگر چه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گُل،
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون،
به سیل اشک روان خویش
دوباره ، یک روز آشنا،
سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ می زنم،
ز آبی آسمان خویش
اگر چه صد ساله مرده ام،
به گور خود خواهم ایستاد
که بردَرَم قلب اهرمن،
ز نعره ی آنچنان خویش
کسی که « عظم رمیم» را
دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می بخشدم شکوه ،
به عرصه ی امتحان خویش
اگر چه پیرم ولی هنوز،
مجال تعلیم اگر بُوَد،
جوانی آغاز می کنم
کنار نوباوگان خویش
حدیث حب الوطن ز شوق
بدان روش ساز می کنم
که جان شود هر کلام دل،
چو برگشایم دهان خویش
هنوز در سینه آتشی،
بجاست کز تاب شعله اش
گمان ندارم به کاهشی،
ز گرمی دمان خویش
دوباره می بخشی ام توان،
اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره می سازمت به جان،
اگر چه بیش از توان خویش

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

با سلام خدمت همه دوستان عزیز بخصوص اونا که اهل و شاعری و مخصوصأمشاعره هستن.

من قصددارم یه مسابقه مشاعره راه بندازم.البته کاملأمشخصه که اینترنتیه.ولی دقیقأ نمیدونم چه نوع مشاعره ای باشه.آخه مشاعره انواع مختلف داره.مشاعره معمول که خواندن شعری با حرف آخر شعر قبله.یا اینکه یه مصرع شعر رو بگی و بقیه مصرع بعدی رو بگن ویا یه بیت شعر بهم ریخته بذاری و بقیه مرتب کنن و بگن مال کیه.

من اینجاازمشاعره موضوعی استفاده میکنم.از کلیه دوستان دعوت میکنم هر شعری(یک بیت ،یک غزل یا...) با موضوع "دوست"یا"دوستی" بلد هستن،بذارن.فقط شعر نو نباشه!

البته توجه داشته باشید که،"یار" با "دوست" فرق داره!!!!

راستی،سعی کنیدشعرهارو فارسی تایپ کنید.

خودم اول شروع میکنم:

درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد        نهال دشمنی برکن که رنج بیشمار آرد

 برای اضافه کردن شعر،به قسمت نظرات بروید.

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: جمعه 22 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند
 

یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند
کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند
 

 

نشسته ام در انتظار این غبار بی سوار
دریغ کز شبی چنین سپیده سر نمی زند
 

دل خراب من دگر خراب تر نمی شود
که خنجر غمت از این خراب تر نمی زند
  

گذر گهی است پر ستم که اندرو به غیر غم
یکی صلای آشنا به رهگذر نمی زند

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات  

برو که هیچ کس ندا به گوش کر نمی زند  

نه سایه دارم و نه بر بیفکنندم و سزاست
اگر نه بر درخت تر کسی تبر نمی زند

"ه.ا.سایه"

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: یک شنبه 17 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

این شعرسهراب هم تقدیم به همه اونایی که صدای فاصله هاروشنیدن

 چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی
 چه قدر هم تنها
 خیال می کنم
 دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی
دچار یعنی..........
عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
 اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد

ماهی تنها

و چه فکر نازک غمناکی
و غم تبسم پوشیده نگاه
گیاه است
 و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست
خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست

نه وصل ممکن نیست
 همیشه فاصله ای هست
اگر چه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر
همیشه فاصله ای هست
دچار باید بود
 وگرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
 حرام خواهد شد

 و عشق
سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست
 و عشق
صدای فاصله هاست
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند
نه
 صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
 و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر

 همیشه عاشق تنهاست
 و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند
 و او ؤ ثانیه ها بهترین کتاب جهان را
به آب می بخشند
 و خوب می دانند
 که هیچ ماهی هرگز
هزار و یک گره رودخانه را نگشود...

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: جمعه 15 بهمن 1389برچسب:عشق,سهراب سپهری,مسافر,عاشق, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , mftoch.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com