javahermarket

خروج ممنوع

ادبیات-شعر-داستان-خاطرات-زبان(انگلیسی و فرانسه)

سال نو مبارک

k,v,c

 

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: یک شنبه 29 اسفند 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

با عرض معذرت از کلیه دوستان بخاطر عدم بروزرسانی

دوهفته ای نبودم ،ولی منتظر مطالب جدید باشید

بخصوص طرفداران آهنگهای فرانسوی و کتابدوستان

برمیگردم ،حتمأ.....

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: جمعه 27 اسفند 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

تو مطلب قبلی گفتم که 15 اسفند رو فراموش نکنید،به این خاطر که روز درختکاری هست.

حالا میگم 15 اسفند رو فراموش نکنید بخاطر یه مطلب مهم دیگه!آخه تو این روز یه اتفاق خیلی خوب افتاده،

تو این روز خدا نعمتش رو بر اهل خانواده ما تمام کرد و هدیه ای به اونها عطا کرد که روز بروز بر رحمت و برکتش اضافه میشه.اول در خانه منشاء خیرو برکت بود،بعد از 7 سال در مدرسه و بعد هم دانشگاه هو خلاصه هرجایی که پا گذاشت!

البته چون آخرای سال بودو خدا مشغول خونه تکونی بود،چیزای خوبی  رو که درطول سال اضاف آورده بود،تو این هدیه قرار داد.یکی از اون چیزا، اعتماد بنفس بود که نیازی به توضیح نداره،کاملأ مشخصه! 

خوب دیگه،حتمأ همه فهمیدین اون هدیه چی بود،درسته،من بودم دیگه!

پس

15 اسفندرو فراموش نکنید،هم روز درختکاریه،هم تولد منه!

تولدم مبارک

بفرمایین اینم  کیک تولد،هدیه یادتون نره ها!

در ضمن از همه دوستانی که پیشاپیش بهم تبریک گفتن ممنونم،خصوصأ کتی جون که تو وبلاگش بهبم تبریک گفته!ولی تبریک خشک و خالی فایده ای نداره ها!اصل کاری فراموش نشه!

 

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: شنبه 14 اسفند 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

درختکاری

 

درخت، طلای سبز

من و تو با دست هایمان نهال کوچک را به خاک سرد اسفند می سپاریم و آفتاب، گرمای خویش را هدیه راه طولانی اش می کند و آب، با پاکی اش بدرقه شکفتن اش می شود. زمینِ سبز، دوست داشتنی و خیال انگیز است. چشم را نوازش می دهد و زبان را به تسبیح وا می دارد. ما با هم در روز درختکاری قرار سبز می گذاریم و همدیگر را به کاشت و حفظ این موجود زیبای خداوندی سفارش می کنیم. این قامت بلند و باشکوه، طلای سبزی است که زیستن، شکوفایی، حرکت و پویایی را به ما می فهماند. خداوند این موجود سبز و بابرکت را مایه عبرت، حکمت و قدرت خویش قرار داده است.

 

 

15 اسفند،روز درختکاری را فراموش نکنیم.

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: دو شنبه 9 اسفند 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

حکایت پنجم

از باب"درتأثیرتربیت"

سعدی

توانگر زاده اي را ديدم برسر گور پدر نشسته و با درويش بچه اي مناظره درپيوسته كه صندوق تربت ما سنگين است و كتابه رنگين و فرش رخام انداخته و خشت پيروزه درو به كار برده به گور پدر چه ماند خشتي دو فراهم آورد ه و مشتي در خاك بر آن پاشيده .

درویش پسر اين را بشنيد و گفت خاموش که فردا در قیامت،تا پدرت زير آن سنگهاي گران بر خود بجنبيده باشد پدر من به بهشت رسيده باشد .

خر كه كمتر نهند بر وي بار                                   بي شك آسوده تر كند رفتار


مرد درويش كه با رستم فاقه كشيد                      بدرمرگ همانا كه سبك بار آيد
وانكه در نعمت و آسايش و آساني زيست              مردنش زين همه شك نيست كه دشخوار آيد
به همه حال اسيري كه زبندي برهد                      بهتر از حال اميري كه گرفتار آيد 

...................

رخام:سنگ مرمر

فاقه:تنگدستی

حکایتهای قبل را در ادامه مطلب مشاهده کنید.

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی

ادامه مطلب
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: شنبه 7 اسفند 1389برچسب:گلستان سعدی,حکایات سعدی, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

اینم یه شعرفرانسوی دیگه که درواقع یه آهنگه!

با تشکر از احسان

  

Adieu Mon Pays
بدرود سرزمین من

 Adieu Mon Pays
بدرود سرزمین من

J'ai quitté mon pays
سرزمینم را ترک گفتم
J'ai quitté ma maison
خانه ام را ترک گفتم
Ma vie, ma triste vie
زندگی، زندگی غمگین  من
Se traîne sans raison
بی دلیل مرا در بر گرفت
J'ai quitté mon soleil
را ترک گفتم آفتابم
J'ai quitté ma mer bleue
بحر آبی ام را ترک گفتم
Leurs souvenirs se réveillent
خاطرات آنها زنذه می شود
Bien après mon adieu
درست بعد از وداع من
Soleil! Soleil de mon pays perdu
آفتاب! آفتاب سرزمین گمشدۀ من
Des villes blanches que j'aimais
شهرهای سپیدی که دوست میداشتم
Des filles que j'ai jadis connues
دخترانی که پیشترها می شناختم
J'ai quitté une amie
دوستی را ترک گفتم
Je vois encore ses yeux
بار دیگر چشمانش را می بینم
Ses yeux mouillés de pluie
که مرطوب از باران است
De la pluie de l'adieu
از باران بدرود
Je revois son sourire
باز لبخند او را می بینم
Si près de mon visage
بسیار نزدیک به چهرۀ خود
Il faisait resplendir
که می درخشید
Les soirs de mon village
در شبهای سرزمین من
Mais du bord du bateau
ولی  در عرشۀ کشتی ای
Qui m'éloignait du quai
که مرا از اسکله دور می کرد
Une chaîne dans l'eau
(چون) زنجیری در آب
A claqué comme un fouet
بر من تازیانه می زد
J'ai longtemps regardé
مدت درازی نگاه کردم
Ses yeux qui fuyaient
به چشمان گریزانش
La mer les a noyés
که بحر غرقشان می کرد
Dans le flot du regret
در سیلاب افسوس


Enrico Macias

 

 

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

********

ادامه مطلب را ازدست ندهید....

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی

ادامه مطلب
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

ازقدیم گفتن:مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد!

جدیدش میشه:وبلاگ خون،وبلاگ نویس را بر سر ذوق آورد!

خیلی از اونایی که رو میارن به وبلاگ نویسی،واسه دل خودشون مینویسن،یجورایی یه دفتر خاطراته . البته بر خلاف دفترخاطراتای دیگه،تو هفت تا سوراخ قایمش نمیکنن که مبادا کسی فضولیش گل کنه و بخوندش!تازه خودشونو هم میکشن تا یکی بیاد یه نگاه هم که شده بندازه.به هرحال،چیزی که هست اینه که تواین دفتر خاطراتها(البته منظورم همه وبلاگانیست!)مطالبی پیدا میشه که ممکنه بدرد خیلی های دیگه بخوره(آخه آدمای همدرد زیادن!)

برای همینم نظرات خوانندگان تأثیرزیادی در بهتر شدن مطالب و حتی ظاهر وبلاگ داره.

از اونجایی که همه وبلاگنویس ها هم همدردن و من هم استثنا نیستم،ضمن تشکراز همه دوستانی که به وبلاگ من سر زدن و میزنن ،باید بگم شما که لطف کردین و اومدین،یکم دیگه هم لطف کنیدویه نظر بدید.البته بسیار لطف میکنید اگه نظرتون جزئی باشه نه کلی وانتقاد باشه نه تعریف!

لطفتون کم نشه،نظرم یادتون نره!

 

 

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

 

یه شعرزیبای دیگه از سیمین بهبهانی
 
فعل مجهول

بچّه ها صبحتان به خير...سلام
درس امروز ، فعل مجهول است
فعل مجهول چيست می دانيد؟
نسبت فعل ما به مفعول است

در دهانم زبان چو آويزی
در تهيگاه حلق می لغزيد
صوت ناسازم آنچنان که مگرـ
شيشه بر روی سنگ می لغزيد

ساعتی داد آن سخن دادم
حقّ گفتار را ادا کردم
تا ز اعجاز خود شوم آگاه
ژاله را زآن ميان صدا کردم


ژاله! از درس من چه فهميدی؟
پاسخ من سکوت بود ، سکوت
ده جوابم بده کجا بودی؟
رفته بودی به عالم هپروت؟

خنده دختران و غرش من
ريخت بر فرق ژاله چون باران
ليک او بود غرق حيرت خويش
غافل از اوستاد و از ياران

خشمگين،انتقامجو،گفتم
بچّه ها! گوش ژاله سنگين است
دختری طعنه زد که:نه خانم
درس در گوش ژاله ياسين است



باز هم خنده ها و همهمه ها
تند و پيگير می رسيد به گوش
زير آتشفشان ديدهء من
ژاله آرام بود و سرد و خموش


رفته تا عمق چشم حيرانم
آن دو ميخ نگاه خيرهء او
موج زن در دو چشم بی گنهش
رازی از روزگار تيرهء او


آنچه در آن نگاه می خواندم
قصّهء غصّه بود و حرمان بود
ناله ای کرد و در سخن آمد
با صدايی که سخت لرزان بود



"فعل مجهول" فعل آن پدريست
که دلم را ز درد پر خون کرد
خواهرم را به مشت و سيلی کوفت
مادرم را ز خانه بيرون کرد


شب دوش از گرسنگی تا صبح
خواهر شيرخوار من ناليد
سوخت از تاب تب برادر من
تا سحر در کنار من ناليد



از غم آن دو تن،دو ديدهء من
اين يکی اشک بود و آن دگرخون بود
مادرم را دگر نمی دانم
که کجا رفت و حال او چون بود


گفت و ناليد و آنچه باقی ماند
هق هق گريه بود و نالهء او
شسته می شد به قطره های سرشک
چهرهء همچو برگ لالهء او


نالهء من به ناله اش آميخت
که غلط بود آنچه من گفتم
درس امروز، قصّهء غم توست
تو بگو،من چرا سخن گفتم؟


"فعل مجهول" فعل آن پدريست
که تو را بی گناه می سوزد
آن حريق هوس بود که در او
مادری بی پناه می سوزد


 

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: دو شنبه 2 اسفند 1389برچسب:فعل مجهول, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

جای پای رهروی پیداست
کیست این گم کرده ره ؟زاین راه ناپیدا چه می پوید؟
مگر او زین سفر ، زین ره چه می جوید ؟
از این صحرا مگر راهی به شهر آرزویی هست ؟
به شهری کاندر آغوش سپید مهر
به باران سحرگاهیی خدایش دست و رو شسته است.
به شهری کز همان لحظه ی ازل
بر دامن مهتاب عشق آرام بغنوده است.
به شهری کش پلید افسانه گیتی
سر انگشت خیال از چهره ی زیباش بزدوده است.
کجا ای ره نورد راه گم کرده ؟
بیا برگرد !
به شهری بر کناره ی پاک هستی ،
به شهری کش به باران سحرگاهی
خدایش دست و شسته است.
به شهری کش پلیدی های انسان این پلید افسانه ی هستی
در این صحرا به جز مرگ و به جز حِرمان
کسی را آشنایی نیست.
بیا برگرد آخر ، ای غریب راه !
کز این جا ره به جایی نیست.
نمی بینی که آن جا
کنار تک درختی خشک
ز ره مانده غریبی ره نوردی بی نوا مرده است؟
و در چشمان پاکش ، در نگاه گنگ و حیرانش ،
هزازان غنچه امید پژمرده است؟
نمی بینی که از حسرت "کمند صید بهرامیش افکنده است "

و با دستی که در دست اجل بوده است ،
بر آن تک درخت خشک
حدیث سرنوشت هر که این ره را رود ، کنده است:
که : « من پیمودم این صحرا ، نه بهرام است و نه گورش »
کجا ای ره نورد راه گم کرده ؟
بیا برگرد !
در این صحرا به جز مرگ و به جز حِرمان ،
کسی را آشنایی نیست.
ازین صحرا مگر راهی به شهر آرزویی هست؟
بیا برگرد آخر ، ای غریب راه !
کز این جا ره به جایی نیست.
«دکتر علی شریعتی » 
 

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: یک شنبه 1 اسفند 1389برچسب:ازاینجاره به جایی نیست,راه ناپیدا, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

آیا شما هم دوست دارید به جمع خادمین معنوی امام رضا(ع) بپیوندید؟

هر دوستدار امام رضا میتواند خادمی باشد که در محل کار یا منزل یا محل تحصیل خود در یک روز از سال به صورت نمادین وظیفه خادمی حضرت را بر عهده بگیرد و خدمتی شایسته به مکتب رضوی ، زائران رضوی و یا شیعیان و محبین رضوی بنماید ،باشد که همه ما را نیز در شمار ارادتمندانش به حساب بیاورند . هرکس با ثبت نام در این طرح به جمع کسانی خواهد پیوست که دوست دارند حداقل یک روزشان را در سال به این کار اختصاص دهند. این روز میتواند روز تولد خود فرد ، سالروز ازدواج ، سالروز تولد فرزند ، سالروز فوت یا شهادت یکی از نزدیکان و ... باشد که ویژگی خاصی داشته باشد که به سادگی از یاد نرود ، به عنوان مثال یک پزشک در این روز که خود را خادم آن حضرت نامیده ، بیماران را به دید زائرین و محبین آن حضرت ببیند ، با محبت و عطوفت بیشتری با آنان برخورد کند ، دستمزدی از آنها دریافت نکند و یا کمتر دریافت کند و یا اگر دریافت میکند عوائد آن روز را به مصرفی که حضرت رضا علیه السلام می پسندد برساند .

شاید تجربه یک روز بدون گناه تجربه ای باشد که از این روز قابل دسترسی و تسری به سایر ایاممان باشد . به هرحال به دنبال آنیم که فرهنگ خدمت به دوستداران حضرت رضا و انجام اعمالی که موجب خشنودی آن حضرت هستند و پرهیز از انجام اعمالی که قلب آن حضرت را خدای ناکرده مکدر میکند دستاورد این حرکت باشد . شاید خیلی ها بخواهند بی ریا و در سکوت به مفاد این طرح عمل کنند بدون آن که کسی با خبر شود و یا شاید هم اکنون نیز دارند این خدمت را انجام میدهند اما حرف ما این است که ثبت نام در این طرح و بیان تجربیات و دریافتها ، نکته ای  است که همه ما میتوانیم به یکدیگر منتفل کنیم و به قول یکی از بزرگان از تنها خوری معنوی هم به دور باشیم . قطعا تشکیل جمعی که همگی به خدمت می اندیشند در ایجاد فضایی که در آن رفتارهای امام رضا پسند فراگیر خواهد شد بسیار کمک خواهد کرد . پس همین حالا ثبت نام کنید و دوستان ، اطرافیان ،همسر ، فرزندان ، والدین و خواهران و برادرانتان را به عضویت در این کار خیر تشویق نمایید .

http://ch3.ir/samtekhoda/index.php?option=com_rsform&view=rsform&Itemid=137

یا علی

التماس دعا

بازاریابی و کسب و کار اینترنتی
نویسنده: سارا ׀ تاریخ: یک شنبه 1 اسفند 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀

CopyRight| 2009 , mftoch.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com